جدول جو
جدول جو

معنی قوچ احمد - جستجوی لغت در جدول جو

قوچ احمد
(قُ)
دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه، سکنۀ آن 139 تن. آب آن از رود خانه آیدغمش. محصول آن غلات، نخود، بزرک و زردآلو. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قِ زِ)
دهی جزء دهستان عباسی بخش بستان آباد شهرستان تبریز واقع در 25 هزارگزی جنوب خاوری بستان آباد و 5 هزارگزی شوسۀ میانه به تبریز. موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل است. سکنۀ آن 321 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و درخت تبریزی و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَ رُ اِ)
دهی از دهستان کوار بخش سروستان شهرستان شیراز در 113 هزارگزی جنوب باختری سروستان و 6 هزارگزی شوسۀ شیراز به خضر. موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل مالاریایی است. سکنۀ آن 498 تن است. آب آن از رود خانه قره آغاج و قنات و محصول آن غلات، چغندر، صیفی، میوه جات و شغل اهالی زراعت و باغبانی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(گُو دِ اَ مَ)
ده کوچکی است از دهستان حومه باختر شهرستان رفسنجان واقع در 39000 گزی رفسنجان و 32000 گزی جنوب شوسۀ رفسنجان به یزد. سکنۀ آن 25 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا